سلام مثل همیشه داستانکات جالبه
ولی من به شخصه دیدم به عاشق وزندگی عاشقانه عوض شده الان همه با شرایط ازدواج میکنن شرایط مچ باشه زتدگی خوبه شرایط که مچ نباشه شاید طلاق نباشه ولی اسمش روهم نمیشه زندگی گذاشت به ندرت زندگی عاشقانه دیدم کاری به زوج های جوون ندارم اول زندگیشون خوبن بعدا که عادی شدن زندگی یه روال ثابت میشه براشون
حتی دیگه الان مبنای زندگی زندگی عاقلانه اس که به قول روان شناسا منجر به زندگی عاشقانه میشه که بنظر من این هم تضمینی نداره
ویرایش توسط bahar-22 : 06-17-2017 در ساعت 08:04 PM
صدالبته که برمیگرده تا برادری که زیباتره رو ببینه...مطلب نکات معنادار زیادی داره...
و در جامعه امروز ما تا چه حد میتونن از زیبایی ها و ظاهربینی ها بگذرن ؟ واقعا جوان امروز توانش رو داره ؟ که چشم پوشی کنه ؟
در دنیایی که داره تخته گاز به سمت ظاهرپرستی میره و عقل مردم فقط توی چشمشونه...نباید هم انتظار عشق واقعی رو داشت...
***
If You Always Put Limits On Everything You Do
Physical Or Anything Else
It Will Spread Into Yor Work And Into Yor Life
There Are No Limits
There Are Only Plateaus , And You Must Not Stay There
You Must Go Beyond Them
***
سلام عزیزم.
خوب به نظر من کلمه عشق واسه ما انقد تکراری و لوس شده که معنی واقعیشو از دست داده!
خیلی از علاقه هایی که اطرافمون میبینیم به اشتباه اسمشو عشق میزارن !
گاهی فقط ترشح چنتا هورمون و کشش دو جنس مخالف به همدیگه س٬ گاهی وابستگیه٬ گاهی عادته و متأسفانه گاهی هم دو دستی چسبیدن به پول و شرایط ایده آله...
اما حتی اگه عشق واقعی هم باشه در صورتی که شرایط درست و منطقی نباشه هر چقدر هم طولانی و آتشین بوده باشه احتمالش خیلی خیلی کمه بتونه دوام داشته باشه٬
بالاخره هر چیزی از شرایط تأثیر میگیره حتی عشق!
حالا نه اینکه عشق و علاقه رو ول کنیم بچسبیم به عقل٬ اینجوریم نمیشه ادامه داد!
عشق و عقل باید توأمان باشن؛
حالا اینکه کفه ی عشق سنگینتر باشه یا عقل چیزیه که بستگی به شخص داره؛اینکه کدوم واسش مهمتره و چقد میتونه با کفه ی سبکتر کنار بیاد!
سلام.
دقیقا٬ متأسفانه.
ظاهر مهمه اما نباید تنها موضوع مورد اهمیت باشه.
به اندازه باید بهش بها داد.
این ماجرا رو توی سخنرانی یک روانشناس و مشاوره خانواده شنیدم ٬دقیقا مصداق موضوع ماست؛
پسری با دختر زیبایی که بیماری صرع داشته ازدواج میکنه٬ در واقع هدفش فقط و فقط زیبایی دختر بوده.
یک روز که پسر خونه نبوده خانومش توی حمام دچار تشنج میشه و این در حالی بوده که صورتش دقیقا زیر آب داغ قرار گرفته و مدت طولانی در همین وضع بوده.
بعد از این ماجرا صورت دختر دچار مشکل میشه و زیباییش رو از دست میده!
پسر هم خسته میشه و دست به دامن مشاور و روانشناس که من دیگه زنمو دوس ندارم و فقط دلم واسش میسوزه که دارم باهاش زندگی میکنم!
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)